خودکنترل‌گری افراطی چیست و چگونه به روابطمان آسیب می‌زند؟

۱۵ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۹:۱۴
خودکنترل‌گری افراطی چیست و چگونه به روابطمان آسیب می‌زند؟

احتمالاً با دیدن عنوان این مقاله تعجب کرده‌اید، چراکه کنترل‌ِ خویشتن همواره امری مثبت در فرهنگ ما تلقی شده است و افرادی که بر خود تسلط بیشتری دارند معمولاً در شرایط سخت بهتر تاب می‌آورند، قانونمندند و نسبت به دیگران دلسوزتر.  اما هنگامی که این ویژگی  به طرزی افراطی بروز کند، نه تنها می‌تواند بر سلامت روان تأثیر منفی بگذارد، بلکه روابط مان و خصوصا از میان آنها مهم‌ترینشان یعنی ازدواج را دچار مخاطره سازد. درواقع ما با پدیده‌ای روبرو هستیم که به‌خودی‌خود خوب است، ولی افراط در آن، مضر و آسیب‌زا است، با این توصیفات معلوم است یک خودکنترل‌گری معتدل داریم و یک خودکنترل‌گریِ افراطی. پس اگر به ازدواج  می‌‌اندیشید یکی از آموزش‌های پیش از ازدواجی که باید مورد توجه قرار دهید همین موضوع است.

 

آیا من دچار خودکنترل‌گری افراطی‌ام؟

  • ابتدا به این چهار ویژگی کلیِ افراد خودکنترل‌گر توجه کنید:
    1. ضعف در قدرت پذیرش و گشودگی که منجر به روی‌گردانی از تجربه‌های جدید می‌شود.
    2. پایبندی به نظم و مقررات که منجر به حساسیت شدید به‌ درستی و نادرستی اعمال می‌شود.
    3. عدم بروز عواطف و احساسات که منجر به جدا افتادن از دیگران می‌شود.
    4. احساس وجودِ فاصله عمیق میان خود و دیگران که منجر به تنهایی می‌شود.

 

  • در کنار توجه به این ویژگی‌های کلی بالا، این سؤالات را نیز از خود بپرسید:
    1. آیا خود را کمال‌گرا می‌دانید؟ دیگران چطور، آن‌ها نیز شما را همچون فردی کمال‌گرا می‌شناسند؟
    2. آیا به امور سیاه‌وسفید نگاه می‌کنید؟
    3. آیا درباره اینکه اوضاع چگونه باید باشد یا دیگران چگونه باید رفتار کنند، اظهارنظر می‌کنید؟
    4. آیا فردی سخت‌گیر نسبت به خود یا دیگران هستید؟
    5. آیا بیش‌ازحد درگیر جزئیات می‌شوید؟
    6. آیا خودتان را وقف کار می‌کنید و در «نه گفتن» مشکل دارید؟
    7. آیا با به تعویق انداختن کارهای مهم مشکل دارید؟

اگر پاسختان به این سؤالات مثبت است، بدانید که خودکنترل‌گری می‌تواند رابطه شما با همسرتان را وارد مخاطره کند، ما در سامانه‌ی هم راه کنار شما هستیم تا جلوی مشکلات احتمالی را بگیرید.

 

اثر خودکنترل‌گری افراطی بر رابطه‌ زناشویی چیست؟

ممکن است وقتی شریک زندگیتان مطابق میل شما رفتار نمی‌کند، احساسِ نگرانی و ناامیدی کنید؛ چه بسا در این شرایط از نحوه صحبت و رفتار او تا روشی که مثلاً ماشین ظرف‌شویی را پر می‌کند، زیر تیغ انتقاد ببرید. در این اوضاع‌واحوال،  با این‌که شریک زندگی‌تان نظر دیگری دارد، شما واقعاً انتظارات خود را منطقی می‌دانید. در ادامه دو داستان روایت می‌کنیم که  حکایتگر چگونگی تأثیرخودکنترل‌گری افراطی بر روابط عاطفی ماهستند.

 

داستان اول؛ رنجش

وقتی مریم لیوانش را در ماشین ظرف‌شویی ‌گذاشت، چیزی دید که باعث ناامیدی او شد؛ شریک زندگی‌اش سعید، ظرف‌هایش را در ظرف‌شویی رها کرده! او بازمی‌گردد و روی مبل سعید می‌نشیند و می‌گوید:« تو ماشین ظرف‌شویی را پر کردی؟» پاسخ سعید منفی است. مریم آهی می‌کشد، دستانش را با نا‌امیدی زیر چانه‌اش زده و ساکت می‌شود. مریم که مشغول خودخوری است با خود می‌گوید:

«چطور یک نفر این‌قدر بی‌ملاحظه است؟ طبق معمول این منم که باید ‌به ظرف‌ها برسم، مطمئنم حتی اگر هم ماشین ظرف‌شویی را پر می‌کرد، اشتباه انجامش می‌داد.» سرانجام مریم خودش بلند می‌شود و ماشین ظرف‌شویی را پر می‌کند و به‌این‌ترتیب احساس می‌کند کار «به روش درستی» انجام شده است. او در ظاهر احساس آرامش می‌کند، اما در باطنش احساسِ رنجش عمیقی وجود دارد.

 

داستان دوم؛ کمکِ ناخوشایند

سعید به همسرش که در حال آماده‌سازی شام است نگاه می‌کند و حرارت اجاق‌ را کاهش می‌دهد، مریم دلیل این کار را می‌پرسد و سعید می‌گوید: «قصدم فقط کمک بود، سبزی‌ها در آن دما می‌سوختند». البته اظهارنظرهای سعید درباره آشپزی مریم ادامه دارد: «اگر می‌خواهی آب دیرتر به جوش بیاید باید به آن نمک اضافه کنی»، «  باید رشته های ماکارونی را چند تکه کنی و الا مثل الان نیمه کاره در آب جوش فرو میروند» و... . مریم که احساس می‌کند زیر سؤال رفته، انگیزه‌اش را از دست می‌دهد. حاصل و نتیجه این کمکِ ناخوشایند این است که هر دو می‌گویند: «خوب، بیا خودت انجامش بده» و آشپزخانه را ترک می‌کنند. سعید احساس خشم، سردرگمی و رنجش می‌کند.

 

چگونه بر رفتارهای خودکنترل‌گری خود غلبه کنیم؟

اول؛ لازم است رویی گشاده داشته باشید و کمی گارد دفاعی خود را در خانواده بازکنید. نفسی عمیق بکشید، لبخندی آرام بزنید و درحالی‌که ذهنتان را از همه‌چیز خالی کرده‌اید و فقط به «لحظه‌ی اکنون توجه دارید»، بد نیست برای 30 تا 60 ثانیه زیر چشمان خود یک قطعه یخ قرار بدهید.

دوم؛ حالا قرار است با شریک زندگی خود یک ارتباط دوستانه و غیرانتقادی برقرار کنید. ابتدا احساسات خود را بدون اینکه او را توصیف کنید در قالب واژگانی عاطفی بیان کنید، از خواست‌های سازنده‌ی خود بگویید، لازم نیست چیزهایی که دوست ندارید را به‌زبان آورید. درمقابل وقتی شریک زندگی‌تان شروع به صحبت کرد به‌دقت گوش دهید تا از درونش باخبر شوید و درنهایت سعی کنید بدون اعلام موافقت یا مخالفت، گفتگویتان را ارزیابی کنید.

سوم؛ از همسر خود در کارها کمک بخواهید و این را پیشاپیش بپذیرید که راه‌حل او ممکن است با مال شما فرق کند.

چهارم؛ این چند سؤال را از خودت بپرس:

  1. آیا از همسر و همراه زندگی‌ام انتظار دارم که افکار و رفتارش عین من باشد؟
  2. آیا پیشنهاد من برای فلان مسئله، تنها راهِ درست است؟
  3. چه چیزی باعث می‌شود فکر کنم راه من درست است؟

پنجم؛ با همسر خود صادق باشید. به او بگویید که از این افکار و رفتارهای خودکنترل‌گری خود آگاهید و به نحو مسئولانه درحال آموختن این هستید که این مشکلات را کاهش داده و درنهایت برطرف کنید.

ششم؛ هدف نهایی خود را از رابطه‌ای که در آن هستید مشخص کنید. مثلاً نحوه‌ای که ماشین ظرف‌شویی پر می‌شود اهمیت بیشتری دارد یا نشان دادن احترام به همسر و شریک زندگی‌ام؟

 

نتیجه‌گیری

افراط در هیچ‌چیز خوب نیست، ازجمله کنترل کردن خود. اگر قصد ورود به یک رابطه جدی مثل ازدواج و تشکیل خانواده را دارید، باید بدانید ازدواج مثل هر رابطه‌ی سالمی دو طرف دارد که هیچ کدامشان نباید کم‌رنگ شوند، یعنی هر دو طرف باید به معنای واقعی کلمه در رابطه حضور داشته باشند و حقوقشان در خانواده‌ی جوان تشکیل شده ادا شود. نباید به‌واسطه علاقه شدید به شریک زندگی‌تان یا ترس خراب شدنِ رابطه، خود را سرکوب کنید و بر انتظارات معقولتان در زندگی مشترک و خانواده سرپوش بگذارید. در این مقاله به شما نشان دادیم که خودکنترل‌گری افراطی چیست، شکلِ بروزش چگونه است و برای خلاص شدن از آن چه راه‌هایی وجود دارد.

 

نظرات کاربران
نظر خود را با ما درمیان بگذارید
برای ارسال نظر ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.