با گسترش فرهنگ جهانی و تأثیرات فرهنگی و اجتماعی در طول سالیان گذشته، تغییرات بسیاری در سبک زندگی افراد به ویژه
دختران روستایی رخ داده است. این تغییرات علاوه بر اینکه میتواند بهبود زندگی افراد را به همراه داشته باشد، ممکن است
تأثیرات منفی نیز داشته باشد. بنابراین، بررسی عوامل تأثیرگذار در تغییر سبک زندگی دختران روستایی و شناسایی این عوامل با
استفاده از نظریات مختلف، میتواند بهترین راهکار برای بهرهبرداری از فرصتهای موجود و کاهش احتمال تهدیدات باشد.
در این تحقیق، با بررسی پرسشنامه ای از دختران روستایی و تحلیل آنها با توجه به نظریات پدیدارشناسی، برساخت گرایی و
ساختارگرایی، عوامل تأثیرگذار در تحول سبک زندگی آنها را بررسی میکنیم.
تعاریف
تغییر سبک زندگی
تغییر سبک زندگی به معنی تغییر در الگوها، رفتارها و فرهنگهای یک جامعه است که ممکن است به دلیل عوامل مختلف به
وجود بیاید. با توجه به اینکه دختران روستایی در بسیاری از کشورها با محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی روبرو هستند، تغییر
سبک زندگی آنها میتواند به معنای شکستن این محدودیتها و پذیرش الگوها و فرهنگهای نوین باشد .اما تغییر سبک زندگی ممکن است به برخی آسیبها منجر شود. به عنوان مثال، یکی از آسیبهایی که ممکن است به دلیل تغییر سبک زندگی دختران
روستایی بوجود بیاید، تحلیف زود هنگام است. زمانی که دختران روستایی به دنبال تحصیل در شهر هستند و یا به دنبال فرار از
سنتهای روستایی، ممکن است تحلیف آنها با تأخیر روبرو شود و در نتیجه رابطههای خانوادگی آسیب ببیند .همچنین، تغییر
سبک زندگی ممکن است باعث ایجاد مشکلاتی در بخشهای دیگر جامعه همچون بهداشت و اقتصاد شود. به عنوان مثال، تغییر
سبک زندگی ممکن است باعث افزایش بیماریهای روانی و اضطراب در دختران روستایی شود. همچنین، با مهاجرت دختران به
شهرها و ترک روستا، منابع انسانی و اقتصادی جامعه روستایی کاهش مییابد و این باعث پایین آمدن کیفیت زندگی در این مناطق
میشود .در کل، تغییر سبک زندگی میتواند فرصتهای جدیدی را برای دختران روستایی به ارمغان آورد، اما به دلیل آسیبهایی
که ممکن است در پی داشته باشد، باید با دقت و بررسیهای کافی انجام شود تا این تغییرات با بهینهترین شکل ممکن صورت
بگیرد.
محرومیت
محرومیت به معنای ناتوانی فرد در دسترسی به منابع، خدمات و فرصتهای زندگی است. محرومیت های اجتماعی و اقتصادی
دختران روستایی معمولاً به دلیل فقر، عدم دسترسی به تامین مالی، عدم دسترسی به امکانات بهداشتی و درمانی، عدم دسترسی به
تحصیلات و آموزش، عدم دسترسی به شغل و کار، و عدم دسترسی به فضای عمومی و مشارکت در فعالیت های اجتماعی ایجاد
میشوند.
نظریه ساختارگرایی :نظریه ساختارگرایی تلاش میکند تا رابطه بین ساختار و عملکرد اجتماعی را بررسی کند. به طور خاص،
این نظریه به دو عامل اساسی اجتماعی توجه میکند: ساختار و نظام. در این نظریه، ساختار به عنوان شبکه از قوانین، نهادها و
روابط اجتماعی، و نظام به عنوان مجموعه ارزشها، نگرشها و باورهای جامعه تعریف میشود. بر این اساس، ساختارگرایی به دنبال
تحلیل نحوه تأثیر ساختار و نظام بر رفتار اجتماعی است.
نظریه برساختگرایی :نظریه برساختگرایی به فرآیند ساختن و تغییر دادن به فرهنگ، ارزشها، واقعیتها و شناختهای جامعه
توجه دارد. براساس این نظریه، جوامع انسانی در حال ساختن و تجدید فرهنگهای خود هستند و همه مفاهیم اجتماعی به دست
می آیند. بر این اساس، برساختگرایی به دنبال بررسی عواملی است که به شکلگیری فرهنگها و ارزشهای مختلف در جامعه
کمک میکنند .
نظریه پدیدارشناسی :نظریه پدیدارشناسی به بررسی تجربههای مستقیم افراد و نحوه شکلگیری و تأثیر آنها در رفتار اجتماعی
توجه دارد. بر این اساس، در این نظریه، دنبالهی عملکردهای مشاهده شده در هر گروه، درک و تفسیر عواملی است که باعث شده
است که مشاهداتی به این شکل صورت گرفته باشند. پدیدارشناسی به دنبال بررسی تجربیات اجتماعی است و به دنبال بر روی
آوردن نحوه شکلگیری و تأثیرات این تجربهها در رفتار اجتماعی است.