اگر تصور میکنید شما تنها کسی هستید که در قرارهای آشناییِ پیش از ازدواج اضطراب دارید، کاملاً اشتباه میکنید. در این مقاله سعی داریم ابتدا در مورد این اضطرابها صحبت کرده و سپس عمده تمرکز خود را روی راهحلهای آنها قرار دهیم. راهحلهایی که مورد تأیید درمانگرانِ حوزه ی ازدواج است و کمک میکند فضای یک قرار آشنایی را بهخوبی مدیریت کنید.
آیا این اتفاقات برای شما رخ داده است؟
- چند روز است که اضطراب سراسر وجود مریم را فراگرفته، چراکه در این مدت سعید نه پیامی داده و نه تماسی گرفته است، این درحالیست که همهچیز در قرارِ آشناییشان خوب پیش رفت. تمام ذهن مریم را این موضوع پرکرده که نکند کار اشتباهی از او سرزده باشد.
- پیمان مدتیست که مدام با خود کلنجار میرود نکند فریبا، دختری که به تازگی رابطهاش را با او آغاز کرده، به او علاقهمند نباشد. به این جهت تصمیم میگیرد هرچه فریبا میخواهد را قبول کند فارغ از اینکه خودش آن چیز را دوست داشته باشد یا اینکه جز خطوط قرمزش بوده است.
دو مثال بالا نمونههایی از اضطراب در روابط برای همسرگزینی هستند. ازآنجاییکه عللِ این اضطرابها متعددند، نمیتوان تمام آنها را برشمرد. برخی بهواسطه داشتن یک تجربه دردناک قبلی است، مثلاً قرار آشنایی که اوضاع در آن خوب پیش نرفته و از فکر کردن به آن شرمنده میشویم. گاهی اوقات هم تجربه خجالتآوری در کار نیست، انگار از همان اول، مثلِ یک ماشین برنامهریزیشده، اضطراب میگیریم.
راهحل این اضطرابها چیست؟
خب، مستقیم برویم سرِ راهِحل. با برداشتن این هفت گام پیشنهادی مشاورین ازدواج میتوانید رفتهرفته بر این نوع اضطراب غلبه کنید البته لازم به گفتن است ترتیب این گامها اهمیتی ندارد درواقع همه را باهم باید در نظر داشته باشید.
گام اول؛ با آدمهایی که به لحاظ عاطفی امن هستند، در ارتباط باشید.
امنیتی که از آن صحبت میکنیم در نحوهی حضورِ آنها نزد شما مشخص میشود، مثلاً به زبان بدن و شور و شوق آنها دقت کنید. هنگامیکه با آدمهای امن در ارتباط باشید، سیستم عصبی شما خودبهخود در آرامش خواهد بود. پس، وقتی با شخص موردنظرتان در قرارِ آشنایی پیش از ازدواج هستید، ببینید چه احساسی در حضور او دارید، مثلاً ببینید آیا راحت هستید که خودِ واقعیتان باشید؟
گام دوم؛ چیزی که میخواهید را به زبان آورید.
در قرار آشناییتان سعی کنید حتماً در مورد علایق، آرزوها و تجربیات خود صحبت کنید. خیلیها به خاطر ترس یا نگرانی، درخواستهای خود را مطرح نمیکنند. البته این موضوع به خاطر وجود فشار عصبی ناشی از اضطراب، کاملا قابلفهم است و نباید مایه شرمندگی کسی شود، اما به این معنی هم نیست که آن را به حال خود رها کنیم.
پس این سؤالات را از خود بپرسید: آیا به هنگام غم و یا خشم، میتوانید احساسات خود را بهراحتی ابراز کنید؟ زمانی که شریک زندگیتان غمگین است، از او دوری میکنید یا سعی میکنید در غم او مشارکت کنید؟ میتوانید نیازها و درخواستهای خود را بدون ترس در میان بگذارید؟ توجه داشته باشید هیچ پاسخ درست و غلطی در این زمینه وجود ندارد چرا که این پاسخها برگرفته از تفاوتهای افراد و ریشه در تجربیاتِ شخصی گذشته، نحوه تربیت خانوادگی و فرهنگ خاصی دارد که در آن رشد کردهاند.
گام سوم؛ زخمهای رابطه قبلی خود را رها نکنید، درمان کنید.
گاهی ارزش یک رابطه پس از پایان آن معلوم میشود! بله، منظورمان روابطی است که به شکست انجامیدهاند. این تجربیات به ما فرصتی برای یادگیری، رشد و شکستن الگوهای رفتاری غلط میدهد، یعنی، آن عادتهایی که قادر به کنار گذاشتن آنها نبودهایم. میآموزیم که هر فردی که عاشقش میشویم، لزوماً «آنِ ما» نخواهد بود. قطعاً گاهی تغییر جهت و اتخاذِ رویکرد جدید در زندگی آسان نیست اما همیشه در حسرتها، دلشکستگیها و خیانتها، درسهای بزرگی برای آموختن وجود دارد.
گام چهارم؛ دست از محکوم کردن خود بردارید.
دست از قضاوت خود برداشتن خصوصاً درجایی که میخواهید خودتان یا شرایطتتان را تغییر دهید، یکی از اقدامات اساسی و اولیه است. تصور کنید اگر با شفقت و مهربانی به خود بنگرید، خود را بهتر درک میکنید یا زمانی که مدام درگیر خودتحقیری هستید؟
گام پنجم؛ دچار خود فراموشی نشوید.
به خاطر کسی که با او قرارهای آشنایی میگذارید سرگرمیها، دوستان، کار و خانواده خود را کنار نگذارید؛ قرار نیست همهچیز را فدای او کنید. البته همه ما در روابطمان نیاز به فضایی خصوصی و صمیمی داریم ولی این به معنای حذف خودِ قبلیتان نیست، نکته مهم در اینجا حفظ تعادل است. اگر در این نزدیکی و صمیمت افراط کنید، ممکن است حتی «هویت شخصی» خود را از دست دهید. از سوی دیگر، جدایی بیشازحد هم میتواند منجر به شکست رابطه شود.
گام ششم؛ بهاشتهای دیگران غذا نخورید.
اشتباه نکنید، منظورمان صرفاً انتخاب مدل غذا نیست؛ بلکه بهطورکلی از زندگی کردن بهخاطر خوشایند دیگران دست بردارید و با کاهش این عادتِ بد، زندگی خاص و یگانه خود را بسازید. این البته کار سادهای نیست، اساساً اینکه افراد با انکار علایق خود به دنبال تأیید شدن از سوی دیگرانند، نوعی اختلال دانسته میشود که ریشه در کودکی دارد. از نشانههای این افراد ناتوانی در نه گفتن و فرار از هرگونه جروبحث]با اضطراب ناشی از قرارهای آشنایی چه کنیم؟[ است.
گام هفتم؛ تنهایی یعنی چه؟
تنهایی همیشه به معنای این نیست که کسی دور بر شما نباشد، گاهی اطرافتان کاملاً شلوغ است اما احساس میکنید ارتباط عاطفی کافی ندارید. این نوع احساس تنهایی میتواند از دوران کودکی شروع شده باشد، البته اگر احیاناً «بزرگ شدن شما» درست دیده نمیشده؛ یا میتواند در بزرگسالی و پس از یک فقدان عاطفی سهمگین سربرآورده باشد. همچنین اگر تجربه تروما دارید، این امر میتواند باعثِ دوری از دیگران شود چرا که معمولا با این مکانیسم دفاعی از درد بیشتر جلوگیری میکنیم.
تنها نبودن یعنی داشتنِ «صمیمیت عاطفی». صمیمیت عاطفی به این معناست که بدانید کسی وجود دارد که میتوانید بهعنوان تکیهگاه روی آن حساب بازکنید، کسی که شما را میشنود، میبیند و درک میکند. حتماً از خود میپرسید: "خب چه کسی در زندگی من چنین نقشی ایفا میکند؟" اگر هنوز کسی را ندارید، بهتر است اول شروع به پرورش خود کنید. یعنی احساسات، نیازها و خلقوخوی خود را بکاوید و با آنها هماهنگ شوید و این یعنی موشکافانه و دقیق و درعینحال دلسوزانه از آنها استقبال کنید. سپس آرامآرام به سمت افرادی که به شما احساس امنیت میدهند، حرکت کنید.
جمعبندی
هیچکس دوست ندارد در قرار آشنایی ازدواج مضطرب به نظر برسد. لب سخن ما این بود که احساس اضطراب در قرارهای آشنایی رخدادی طبیعی است که علل متعددی دارد، عللی که عموم آنها خارج از کنترل ما هستند. اما این به معنای آن نیست که مشکل را به حال خود رها کنیم. لازم است با انتخاب درست افراد امنی پیدا کنیم که در حضورشان میتوانیم خودمان باشیم، خود نیز تلاش کنیم به هنگام آشنایی با دیگران شخصیت، هویت و آنچه هستیم را پنهان نکنیم. اگر زخمی بهواسطه رابطه قبلی بر جانمان نشسته، رهایش نکنیم و به فکر درمان آن باشیم و درنهایت سعی کنیم به درک درستی از تنهایی برسیم تا تنها نمانیم.