
ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که یک فرد حتی اگر آن فرد شریک زندگی ما و عشق ما باشد بتواند تمام نیازهای عاطفی ما را برآورده کند. گاهی اوقات ما نیازهایی داریم که فراتر از محدودهی هر فردی است که مسئولیت رسیدگی به آن را دارد؛ اما ما میتوانیم از همسر خود بخواهیم که به نیازهای ما پاسخ دهند و به آنها احترام بگذارد. برخی از نیازهای عاطفی وجود دارد که ممکن است شریک زندگیتان از برآورده کردن آنها خوشحال شود و مایل به درک آنها باشد، اما او به سادگی از آنها آگاه نیست. وظیفهی شما این است که در این مورد برای شریک زندگی خود شفاف سازی کنید. ممکن است نیازهایی وجود داشته باشد که قادر به درک آن نیستید. در مورد نیازهای عاطفی که شما از همسر خود در مورد آنها انتظار دارید بیشتر بدانید و در مورد آنها با او گفتگو کنید. صادقانه و بهطور خاص درباره آنچه هر یک از شما مایل به ارائه به دیگری دارید، صحبت کنید و گزینههایی برای دریافت نیازهای خود به همسرتان ارائه نمایید.
شنیدن این کلمات سخت است: من از جانب شما انتظار عاطفی بیشتری دارم. من نیاز به عشق بیشتر، محبت بیشتر، احترام بیشتر و صمیمیت بیشتری دارم. ما همه میخواهیم احساس کنیم که ابراز محبتمان کافی است و عشق و محبتی که به شریک زندگی خود ابراز میکنیم کافی است و از جانب او مورد قدردانی واقع شویم؛ اما شما نمیتوانید همه نیازهای شریک زندگی خود را درک کنید و ممکن است قادر به درک و ارتباط با بعضی از آنها نباشید. بااینحال، شریک زندگی شما باید بتواند راحت این نیازها را بیان کند و از شما بخواهید که به آنها پاسخ دهید. چگونه میتوانید این درخواست را برای شریک زندگیتان راحت و آسان کنید؟
ممکن است یکی از نیازهای عاطفی شما نیاز به استقلال و آزادی باشد. شاید شما نیاز کمتر احساسی کمتری نسبت به همسر خود داشته باشید. نیاز به فضای احساسی به این معنا نیست که شما نمیخواهید با همسرتان صمیمی باشید یا به او بیشتر نزدیک شوید. شما میتوانید نیاز به نزدیکی با تمایل به فضا را متعادل کنید. آیا فضای عاطفی کافی دارید، از یکدیگر در این مورد کمک بخواهید. اگرنه دقیقاً همان چیزی است که فضای بین شما به آن نیاز دارد . چگونه شریک زندگی شما میتواند شما را در برآوردن این نیاز حمایت کند؟
حتی اگر ما نمیتوانیم تمام نیازهای عاطفی شریک زندگیمان را برآورده کنیم، میتوانیم با او همدلی کنیم. ما میتوانیم گوش بدهیم و همدلی خود را با او نشان دهیم. ما میتوانیم تلاشهای خود را برای پاسخگویی به نیازهای او (بهعنوانمثال برای عزتنفس یا استقلال) و یا دستیابی به افراد حامی دیگر به او کمک کنیم. ما میتوانیم او را بشناسیم و به او بفهمانیم که تنها نیست و ما احساسات و خواستههای او را تأیید و درک میکنیم.
برخی از ما احساساتمان را نسبت به دیگران بیشتر بیان میکنیم. ما بهراحتی میخندیم و گریه میکنیم و مشکلاتی را که دیگران به ما میگویند بهتر احساس میکنیم. دیگران برای بیان احساسات خود این آزادی را احساس نمیکنند، مخصوصاً برای بیان احساسات دردناک. یا ممکن است احساساتمان را با راههای ناسالم، مانند خشم یا کناره گیری بیان کنیم. در یک رابطه دوستانه، ما باید حس ایمنی را بهطرف مقابل خود القا کنیم که عمیقترین احساسات ما، بهویژه آنهایی که دردناک و شرمآور هستند بتوانند بیان شوند. ما باید بدانیم که عزیزمان، بدون ترس از قضاوت یا انتقاد از سوی ما درک خواهند شد. از شریک زندگی خود بپرسید که آیا او کاملاً در معرض این امنیت و آرامش قرار دارد یا خیر. اگرنه چه چیزی او را از بیان آزادانهی احساساتش باز می دارد؟
دکتر حامد بخشی، مشاور خانواده و مدرس کشوری سازش یافتگی زوجین