افسردگی و فرسودگی روانی جزو مسایلی است که به مرور می تواند در زندگی شکل بگیرد. شناخت عوامل شکل گیری این مسایل هم خیلی اهمیت دارد. رفتار زوجین، مسایل دوران کودکی افراد و... همگی می تواند در این فرآیند موثر باشد.
رفتارهای منفی زوجین مانند کمبود عاطفه و محبت و انتقادات بالا، خطر ابتلا به افسردگی را افزایش میدهد. این منطقی است: فردی که در محیط سخت و خشن بزرگ میشود، احتمالاً از خود تصویر ضعیفی پیدا میکند. دشوار است که بفهمید چگونه این امر میتواند به حس فراگیر «بد بودن»، یک گفتگوی درونی انتقادی از خود و احساسات منفی مداوم مانند احساس گناه و شرم منجر شود. همچنین دلبستگی ناايمن با افزایش آسیبپذیری نسبت به افسردگی همراه است.
افرادی که دلبستگی پایدار و ایمن ایجاد میکنند، احتمالاً مراقبتهای پاسخگو، سازگار و حساس را از مظاهر اصلی دلبستگی خود تجربه کردهاند... خواستههای آنها برای آسایش، پشتیبانی و اکتشاف بیشتر مورد احترام بوده و به طور مداوم برآورده میشده و آنها را مطمئن میکردند که ديگران مهم در مواقع نیاز در دسترس، قابل دستیابی و حمایت کننده هستند. آنها مدل مکملی از خود تحت عنوان ارزشمند، دوست داشتنی و شایسته حمایت مداوم، گسترش میدهند... در مقابل، افرادی که دلبستگی اضطرابی دارند، احتمالاً مراقبتهای ناسازگار را تجربه کردهاند، جایی که حمایت و محبت مراقبت کننده اصلی تا حد زیادی توسط خواستههای خود مراقب تعیین میشده است. از طریق چنین تجربیات اولیهاي افراد میآموزند كه اعمال دیگران به نیازهای خودشان بستگی ندارد و در نتیجه فاقد حس كنترل بر محیطشان هستند... . شکست در ایجاد حس شایستگی در خود؛ آنها تمایل دارند که از خواستهها و آرزوهای خود چشمپوشی کنند تا مطابق با خواستههای افراد مهم دیگر در زندگیشان باشند، در مورد کارایی و ارزش خود شک دارند.
سمیه شهرابی، مترجم و روانشناس خانواده